loading...
تکواندو قدرت در راه حقیقت
حمید بازدید : 75 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

 پرسش‌نامه‌ای را جلوی شما بگذارند خود را در آن چگونه معرفی می‌کنید؟

هادی ساعی، متولد 20 خرداد 1355 شهر ری. حدود 27 سال است که ورزش می‌کنم. 16 سال عضو تیم ملی بودم، دانشجوی رشته تربیت بدنی‌ام و در حال حاضر عضو شورای شهر تهران و مدیر فنی تیم ملی  هستم. به جز فعالیت‌های اجتماعی که دارم سفیر ورزش موسسه مهرآفرین نیز هستم این موسسه خیریه بیشتر فعالیتش در رابطه با کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست و زنان بی‌سرپرست است.

*       از کی به ورزش تکواندو علاقه‌مند شدید؟

تکواندو را از 5-6 سالگی شروع کردم. پدرم بهترین مشوقم بود. درست زمانی که داشتم در این رشته ورزشی پیشرفت می‌کردم پدرم را از دست دادم، اما هیچ وقت به خاطر نبودن پدرم عقب‌نشینی نکردم بلکه سعی و تلاشم بیشتر شد. یکی از آرزوهای پدرم این بود که من قهرمان و موفق شوم همین مسئله به من انگیزه داد تا تلاشم را بیشتر کنم و باعث شد که من موفقیت‌های زیادی را به دست بیاورم.

یک سال بعد برادر بزرگم را از دست دادم، 3 سال بعد هم برادر کوچک‌ترم را از دست دادم؛ خب همه اینها باعث شد که فشارهای زیادی را تحمل کنم و به نوعی تلاش و سعی‌ام را بیشتر کنم. برادر بزرگم در تصادف فوت کرد و برادر کوچکم بر اثر بیماری قلبی از دنیا رفت. برادر کوچکم مهران عضو تیم ملی تکواندو نوجوان بود اما به خاطر نارسایی قلبی که ما هم به یک‌باره متوجه شدیم، ورزش را کنار گذاشت. حدود یک سال و نیم تمام تلاشمان را برای بهبودش انجام دادیم حتی مدارکش را به کشورهای خارجی فرستادیم اما متاسفانه نتوانستیم برای معالجه‌اش راهی پیدا کنیم و در نهایت او فوت کرد. من همیشه سعی کرده‌ام با اتفاقات بد زندگی‌ام کنار بیایم و این هم از ابتکارات مادرم بود. مادرم همیشه ما را دلداری می‌داد مثلا می‌گفت که این اتفاقات خواست خداست و یا می‌گفت که پدرت خیلی دوست داشت تو قهرمان شوی این حرف‌های مادرم باعث می‌شد انگیزه من بیشتر شود و من عقب‌نشینی نکنم و تلاشم را بیشتر بکنم. خودم هم همیشه دوست داشتم جزء بهترین‌ها باشم همین انگیزه‌ها باعث می‌شد بیشتر سعی کنم و در هر مسابقه‌ای که می‌رفتم موفق شوم و همان موفقیت‌ها خودش به من انگیزه می‌داد تا برای مسابقات بعدی تلاشم را بیشتر بکنم. بعد از این‌که پدر و برادر بزرگم فوت کردند مسوولیت خانواده بر روی دوش من و برادر کوچکترم افتاد. مهران برادرم با این‌که سن کمی داشت اما خیلی مسوولیت‌پذیر بود و کمک می‌کرد چون من مرتب در اردو و مسابقات خارج از کشور بودم. البته آن زمان هم من درس می‌خواندم و هم مهران اما با برنامه‌ریزی‌ای که در کارهایمان داشتیم توانستیم از عهده مسوولیت‌های زندگی بربیاییم.

*       به برنامه‌ریزی اشاره کردید آیا برنامه‌ریزی باعث موفقیت می‌شود؟

برای موفقیت چند فاکتور مهم وجود دارد، مهم‌ترین آن برنامه‌ریزی است. بعد از آن تلاش و انگیزه هم از فاکتورهای مهم برای رسیدن به موفقیت است.

*       گویا از کودکی کار می‌کردید؟

بله. ما یک سوپرمارکت داشتیم که مهران برادرم آن را می‌چرخاند. من خودم کار آزاد داشتم و خرید و فروش می‌کردم. در حال حاضر هم شرکت واردات و صادرات وسایل ورزشی دارم.

*       وزش تکواندو چه تاثیری در جهان‌بینی شما گذاشته است؟

تکواندو یک ورزش شرقی است و شرقی‌ها خیلی در کارهایشان با هدف و انگیزه کار می‌کنند، این رشته باعث شد من در زندگی شخصی‌ام سعی ‌کنم در هر کاری با برنامه و هدف پیش بروم. این ورزش از لحاظ اخلاقی خیلی روی ورزشکار کار می‌کند. من فکر می‌کنم یکی از دلایل موفقیتم این است که از طریق این ورزش یاد گرفتم مسایل اخلاقی و انسانی را در هر شرایطی در نظر داشته باشم.

*       شاخص‌ترین تجربه‌ای که در طول این سال‌ها آموخته‌اید چه بود؟

یاد گرفتم که همیشه صداقت داشته باشم. اگر انسان با صداقت پیش برود می‌تواند در کارهایش موفق شود و همین‌طور تجربه به من یاد داد که در کارهایم باید حتما برنامه‌ریزی داشته باشم تا موفق شوم. من در سن خیلی پایین وارد اردوهای تیم ملی شدم به خاطر همین بعضی از مربی‌ها به من اعتماد نمی‌کردند و در چند مسابقات مرا شرکت ندادند. ولی بعد از اولین باری که مربیان برای مسابقات جهانی به من اعتماد کردند توانستم در اولین حضورم قهرمان جهان شوم.

*       چرا به شما می‌گویند "مرد روزهای سخت"؟

مسابقات المپیک 4 سال یک بار انجام می‌شود و من 4 سال قبل قهرمان شده بودم اما در المپیک 87 شرایط خیلی فرق می‌کرد، یکی از دلایل شرایط سخت مسابقه این بود که من آخرین ورزشکار ایران بودم. و در آن دوره از مسابقات هیچ کدام از قهرمانان ما نتوانسته بودند مدال بیاورند. همین امر باعث شد فشار زیادی روی من باشد و از طرفی هم من قهرمان دوره قبل این مسابقات هم بودم همین‌ها باعث شده بود که استرس من زیاد شود البته من همیشه یاد گرفتم که در شرایط سخت بهترین نتایج را بگیرم، شاید به همین خاطر است که به من می‌گویند مرد روزهای سخت، همین عدم موفقیت کاروان ورزش بزرگ‌ترین انگیزه بود برای این‌که من بتوانم قهرمان شوم و با مدالی که در این مسابقات به دست آوردم دل مردم را شاد کنم.

*       لحظه‌ای که قهرمان شدید چه احساسی داشتید؟

قشنگ‌ترین لحظه زندگی هر ورزشکاری این است که بتواند در بالاترین جایگاهی که در ورزش دنیا وجود دارد یعنی المپیک قرار بگیرد. البته من قبل آن هم تجربه کرده بودم ولی این بار به خاطر دلایلی که قبلا گفتم فرق می‌کرد آن مسابقات می‌تواند همیشه یکی از بهترین لحظات زندگی من باشد.

*       مردم چه جایگاهی نزد شما دارند؟

مردم، قهرمانان را خیلی دوست دارند و ارتباط خوبی با ورزشکاران برقرار می‌کنند، به همین اندازه هم از ورزشکاران انتظار دارند. من همیشه سعی کردم ارتباطم را با مردم حفظ کنم و معتقدم که ما ورزشکاران هر چیزی که داریم از مردم داریم پس در قبال آن هم باید به مردم پاسخگو باشیم.

*       چه انتظاری از مردم دارید؟

من نمی‌توانم انتظاری داشته باشم. همیشه گفتم که ما ورزشکاران هر چه داریم از محبت‌های مردم بوده تنها انتظاری که از مردم دارم این است که این محبتشان را از ورزشکاران دریغ نکنند چون حمایتشان باعث می‌شود آنها انگیزه بیشتری پیدا کنند و همین انگیزه باعث می‌شود افتخارات زیادی کسب کنند من به شخصه همیشه خودم را مدیون مردم می‌دانم.

*       آیا می‌توان گفت که موفقیت یک اوج دارد یا یک مسیر است؟

موفقیت را من به شکل‌های مختلف می‌بینم، اگر انسانی در هر کاری مثلا در تجارت و یا تحصیل بتواند موفق باشد به عنوان یک انسان موفق می‌شود از او نام برد شاید خیلی‌ها فکر کنند که یک قهرمان اگر مدال بگیرد موفق است اما من هیچ‌وقت این‌گونه فکر نکردم من موفقیت را همیشگی می‌دانم که می‌تواند تداوم داشته باشد و معتقدم انسان باید برای همه لحظه‌های زندگی‌اش فکر کند و برای موفقیت بیشتر تلاش کند. موفقیت یک مسیر است و باید آن مسیر تداوم داشته باشد. کسی می‌تواند بگوید که من موفق بودم یا هستم که این راه و مسیر را بتواند ادامه بدهد نه این‌که به صورت مقطعی باشد.

*       به چه کسی می‌توان گفت موفق؟

هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که من کاملا موفق بودم. در دنیا هیچ چیز پایانی ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که من در دنیا همه چیز را بلدم و می‌دانم. آدم هر چقدر بیشتر جلو می‌رود متوجه می‌شود که هنوز نیاز دارد که بداند و یاد بگیرد و تجربه کند. موفقیت نامحدود است.

*       تکواندو با زندگی چه نسبتی دارد؟

تکواندو همیشه یک وسیله بوده برای موفقیتم در زندگی. به علاقه‌مندان این ورزش هم می‌گویم که تکواندو همه زندگی ما نیست بلکه وسیله‌ای است برای موفقیت ما در زندگیمان. اگر روزی این وسیله باعث شود که ما در زندگیمان موفق نباشیم باید آن را کنار بگذاریم مثل کوهنوردی که می‌خواهد به قله برود و برای فتح کردن آن قله نیاز به امکاناتی دارد، امکاناتی مثل کوله‌پشتی که در آن میخ و چکش و طناب است اما اگر در یک لحظه احساس کند که همان امکانات باعث می‌شود که او از کوه سقوط کند در آن لحظه باید آن امکانات را رها کند تا از کوه سقوط نکند و به قله برسد.

*       اگر موفقیت را عدد 100 بگیریم شما از 100  چه نمره‌ای به خودتان می‌دهید؟

شاید 60 بدهم.

*       چرا 60؟

چون همان‌طور که گفتم هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که من در کارهایم موفق بودم و دیگر نیاز به آموختن و تجربه کردن و... ندارم. شاید اگر بخواهم به بزرگ‌ترین آدم‌های روی زمین هم نمره بدهم بیشتر از 80 ندهم.

*       شکست برای شما چه مفهومی دارد؟

من همیشه در زندگی‌ام سعی کردم کاری را که قرار است انجام بدهم به بهترین نحو انجام دهم. مثلا در تکواندو همیشه سعی کردم به بهترین شکل تمرین کنم و بیشترین تلاش را داشته باشم. همیشه به دوستانم هم می‌گویم که طوری تمرین کنید که وقتی به مسابقه رفتید خیالتان راحت باشد که هیچ‌کس به اندازه شما تلاش نکرده است اما اگر موفق نشوید مطمئن باشید که حریفتان از شما بیشتر تمرین کرده و از شما بهتر بوده است. من معتقدم که هر کسی در هر کاری به اندازه ایمانش می‌تواند موفق باشد. به همان اندازه‌ای که به کارتان ایمان داشته باشید می‌توانید موفق شوید. در زندگی شخصی هم به هر اندازه‌ای که به خدا ایمان داشته باشید، خدا به شما کمک می‌کند.

*       به عنوان عضوی از شورای شهر برای جوان‌ها چه کردید؟

در حال حاضر در تمام پارک‌های شهر تهران حداقل امکانات ورزشی وجود دارد. ما توانستیم با کمک دوستانمان در شورای شهر و شهرداری، ورزش همگانی را در سطح محله‌ها پیش ببریم و حتی مسابقاتی را در رشته‌های مختلف برگزار کنیم و خیلی کارهای دیگر.

*       اگر جوانی نزد شما بیاید و از شما بخواهد توصیه‌ای به او بکنید چه می‌گویید؟

به او توصیه می‌کنم در هر کاری که می‌خواهد انجام بدهد با انگیزه و برنامه پیش برود تا موفق شود.

*       شورای شهر چه نقشی می‌تواند در ترویج و تسهیل زندگی مردم و فرهنگ مثبت داشته باشد؟

تمام اتفاقاتی که در شهر تهران می‌افتد به نوعی در شورای شهر برنامه‌ریزی می‌شود پس این شورا نقش بسیار مهمی دارد. من فکر می‌کنم که شورای شهر تهران توانسته این نقش را خوب ایفا کند و امروز مردم شهر تهران به‌طور نسبی از زندگی خوبی برخوردار هستند.

*       با چه انگیزه‌ای وارد فعالیت‌های شهری و مدیریتی شدید؟

ما ورزشکاران با مردم زیاد ارتباط داریم، من همیشه گفتم که خودم را مدیون مردم می‌دانم. شورای شهر یکی از مردمی‌ترین نهادهایی است که وجود دارد و من به خاطر این‌که دوست داشتم ارتباطم را با مردم حفظ کنم و همیشه با آنها باشم، به این فعالیت‌ها رو آوردم، مردم هم به من اعتماد کردند و به من رای دادند. نهایت تلاشم این است که پاسخگوی این اعتماد مردم نسبت به خودم باشم. سعی کردم همیشه با مردم باشم و همیشه روی آن چیزی که به نفع مردم بوده پافشاری کرده‌ام. قبلا هم گفتم که مهم‌ترین چیز در هر کاری برای من صداقت است.

*       آیا علاقه‌مند هستید به لحاظ سیاسی به جایگاه بالاتری برسید؟

باید دید که شرایط چگونه است هر جا که موثر باشم و در خدمت مردم، دوست دارم آن‌جا باشم.

*       از جایگاه خود راضی هستید؟

بله، خیلی. من همیشه سعی کردم طوری زندگی کنم که اگر از من پرسشی می‌شود به راحتی بتوانم جواب بدهم و خدا را شکر تا به امروز این‌گونه بوده است.

*       شما آقای حلت را می‌شناسید نظرتان در مورد ایشان چیست؟

من یک جلسه ایشان را دیدم و صحبت‌هایشان را شنیدم ایشان انرژی خوبی به آدم می‌دهند و فکر می‌کنم لازم است که همه هر چند وقت یک بار صحبت‌های ایشان را بشنوند. آدم وقتی پای صحبت‌های چنین اشخاصی می‌نشیند یک مقدار عمیق‌تر فکر می‌کند. صحبت‌های ایشان به ذهن آدم عمق می‌بخشد. من شخصا دوست دارم که بیشتر با چنین آدم‌هایی هم‌صحبت شوم.

*       هادی ساعی چه کار کرده که این‌قدر محبوب شده است؟

در کار اگر صداقت داشته باشید محبوب می‌شوید. من با مردم صادق و شفاف بودم و مردم هم به خوبی این مسایل را متوجه می‌شوند و حتی خیلی ریزبینانه روی آدم‌های معروف دقت می‌کنند.

*       خداحافظی شما از ورزش زود نبود؟

من ورزش را زود کنار نگذاشتم. چون از سن کم ورزش را شروع کردم و از همان سن عضو تیم ملی شدم، اگر از آن زمان حساب کنید اتفاقا خیلی هم طولانی بودم. از طرفی فکر کردم که باید فرصت را به جوان‌ترها داد چون جوان‌های خوبی داریم که پشت خط من بودند و من دوست داشتم آنها هم بتوانند از آن پتانسیلی که دارند، استفاده کنند.

*       به آینده کدام تکواندو‌کار خوش‌بین هستید و فکر می‌کنید که بتواند قهرمانی‌های شما را تکرار کند؟

تکواندو‌کارهای خوبی داریم اما گمان می‌کنم که محمد معتمد بهترین نفر باشد.

*       برای آینده خود چه تصمیمی دارید؟

در حال حاضر به کشورهای دیگر می‌روم و تدریس می‌کنم، مدیر تیم ملی نیز هستم و در حال حاضر هم به صورت حرفه‌ای در مسابقات سوارکاری شرکت می‌کنم و سعی دارم در این رشته ورزشی هم موفق شوم.

*       فکر می‌کنید افتخاراتی را که در تکواندو کسب کردید بتوانید در سوارکاری هم تکرار کنید؟

تمام تلاشم را می‌کنم، اما سوارکاری نیاز به یک سری امکانات خاص دارد که مهم‌ترین آن داشتن یک اسب خوب است، اسبی که بشود با آن در مسابقات بین‌المللی شرکت کرد.

*       آرزوی هادی ساعی؟

آرزوی آدم‌ها با شرایط زندگیشان فرق می‌کند اما بزرگ‌ترین آرزویم سلامتی خودم و خانواده‌ام است.

*       در شهرری میدانی را به نام شما نامگذاری کردند، توضیح می‌دهید؟

شهرداری تصمیم گرفت که یک میدانی را به اسم من بزنند من هم دوست داشتم که این میدان در شهرری باشد.

*       در طول این سال‌ها به چه چیز خودتان افتخار می‌کنید؟

به اعتمادی که مردم به من دارند، افتخار می‌کنم.

*       تعریف شما از تکواندو؟

راه زندگی.

*       المپیک.

بالاترین رویداد ورزشی دنیا.

*       هادی ساعی؟

مرد روزهای سخت.

*       سوارکاری؟

آرامش زندگی.

*       موفقیت؟

چیزی که همه برایش تلاش می‌کنن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ مخصوص تکواندو کاران استان گلستان و خصوصا شهرستان گنبد کاووس میباشد امیدوارم مورد قبول جامع تکواندو استان گلستان و تکواندو کاران گنبد باشد. با ارزوی بهترین ها برای شما.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد این وبلاگ چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 50
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 1,034
  • بازدید کلی : 10,002